زندگاني امام حسين (ع) 1
پيامبر اكرم(ص)او را پسر و پاره تن خود، گل خوش بوى خويش و سيد جوانان اهل بهشت خواند.او را بر دوش خود سوار مىكرد و به سينه خود مىچسبانيد و دهان و گلوى او را مىبوسيد و محبوبترين انسانها نزد اهل آسمانهايش معرفى مىكرد.
ائمه اهل سنت به اسناد متعدد روايت كردهاند كه رسول اللّه(ص) از شهادت و مشهد امام حسين(ع)خبر داد و نصرت او را واجب و قاتلانش را لعنت كرد.(اسد الغابة، 123، 349)حسين را از خود و خود را از حسين دانسته و فرمود: خدايا دوست بدار هر كه حسين را دوست بدارد.(صحيح ترمذى، 2/307)
عمر شريفش، 57 سال بود كه 7 سال آن در آغوش رسول اللّه(ص)،30 سال در زمان امامت پدر و بقيه را در صحبت برادر يا در مقام امامت بود.كنيهاش ابو عبد اللّه و مشهورترين لقب پس از شهادتش سيد الشهداء مىباشد.سجع خاتمهاى شريفش«لكل أجل كتاب»، «حسبى اللّه»و«إن اللّه بالغ أمره»بود.از او شش پسر و سه دختر به وجود آمدند كه سه پسرش در كربلا شهيد شدند و يكى از پسرانش على اوسط زين العابدين(ع) امام چهارم شيعيان است.حسين(ع) چراغ هدايت و كشتى نجات و سالار شهيدان و ثاراللّه (كسى كه خونخواه او خدا است)مىباشد، در تربت پاكش شفا و در زير قبهاش استجابت دعا و در زيارت قبر مطهرش ثواب بسيار روزى مىشود.امام احمد بن حنبل روايت كرده است كه حسين(ع) فرمود: هركس در مصيبت من حتى يك بار اشك بريزد خداى عز و جل بهشت را روزى او خواهد فرمود.قيام آن حضرت بر ضد يزيد بن معاويه و امتناع از بيعت با يزيد، كه او را به هيچ وجه شايسته خلافت مسلمين نمىدانست و مقاومت بىمانند او و يارانش در برابر سپاه يزيد و سر فرود نياوردن او به ننگ تسليم و استقبال او از شهادت در راه عقيده خود و در راه اسلام،برنامه حكومت آل ابىسفيان را كه انقراض اسلام و باز گردانيدن آثار جاهليت بود نابود كرد و او را از برجستهترين چهرههاى دينى و سياسى تاريخ اسلام نمود.شيعيان قدر فداكارى بىنظير او را در راه آرمانهاى اسلام بخوبى شناختهاند و ياد او را چنان گرامى مىدارند كه در هيچيك از اديان و مذاهب عالم سابقه ندارد.عزادارى امام حسين(ع)و شهداى كربلا كه در سرتاسر سال بطور عموم و در ايام محرم بطور خاص در ميان شيعيان مرسوم است، به صورت رمزى براى اقامه شعائر دين و زنده نگاهداشتن شور و شوق عميق مذهبى و تمثل و مقاومت در برابر ظلمظالمان و سرپيچى از حكم حكام جور زمان درآمده است.شيعيان با اقامه مراسم سوگوارى بر سيد الشهداء(ع)در حقيقت از بىعدالتى و زورگويى نفرت مىجويند و انزجار خود را از گردنكشان زمانه اظهار مىدارند و اشكشان بر فضيلت و تقوا و فداكارى در راه اعتقاد و لعنتشان بر رذيلت و فسق و پايمال ساختن حقوق ضعيفان است و اين تولى و تبرى را به صورت قالبى دينى و عبادى درآوردهاند و با اين مراسم و با اين اشكها در حقيقت درخت تقوا را آبيارى مىكنند و آن را بارور مىسازند و مهمتر از همه آنكه دين را به صورت نهادى سياسى كه سر فرود نياوردن در مقابل سلطه جويان جهان و سر فرود آوردن در برابر حكومت عدل الهى باشد در مىآورند.شيعيان علاوه بر آنكه حسين(ع)را«رحمت واسعه الهى»و«باب نجات امت»مىدانند حكومتهاى جابر جهان را به مبارزه مىطلبند و عمل حسين(ع)و يارانش را سرمشق كوشش در راه عدالت و آزادى و استقلال و«اباى از ضيم»مىشمارند.شهادت امام حسين(ع)حماسه شرف و فضيلت و درس ايمان و استقامت و مثل اعلاى فداكارى و حميت در راه كسب خشنودى خداوند است.به قول ماربين فيلسوف آلمانى در كتاب سياست اسلامى حركت امام حسين از مكه به كربلا با زنان و فرزندان و استقبال از مرگ تذكارى خونين براى شيعيان بود تا از بنى اميه انتقام بگيرند.هم او گويد: تاريخ كسى را سراغ ندارد كه خود و عزيزترين كسان خود را براى احقاق حق به كام مرگ فرستد جز حسين كبير آن يگانه مردى كه دانست چگونه دولت عظيم و وسيع بنى اميه را متلاشى كند و اركان سلطنت ايشان را فرو ريزد.حادثه طف سرّ بقاى اسلام و موجب درخشندگى و تداوم تاريخ اين شريعت مقدس گرديده است.شيخ محسن حويزى آل ابى الحب در قصيده غراى حائريه خود به همين مفهوم اديبانه(از قول امام)اشاره مىكند كه:
إن كان دين محمد لم يستقم إلا بقتلي يا سيوف خذيني
اگر دين محمد جز با كشته شدن من استقامت خود را نمىيابد اى شمشيرها مرا فرا گيريد.
ابو عبد اللّه حسين بن على بن ابى طالب(ع)، امام سوم از ائمه اثنى عشر(ع)و پنجمين معصوم از چهارده معصوم(ع)است .فرزند دوم على بن ابى طالب(ع) و حضرت فاطمه(ع)در سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدينه منوره به دنيا آمد.مدت حملش را شش ماه و ده روز نوشتهاند.تفاوت سن او با برادر بزرگترش امام حسن(ع)كمتر از يك سال بود.
از بعضى اخبار و روايات برمىآيد كه امام حسين(ع)از صلح برادر خود امام حسن(ع)با معاويه راضى نبود ولى به احترام اينكه او برادر بزرگتر است اعتراضى نكرد.اما اين معنى از نظر مسأله امامت در اعتقادات شيعه درست نمىآيد، زيرا بنا به اعتقاد شيعه امام مفترض الطاعه است و اقوال و افعال او بر حسب مصالح امت و خواست الهى صورت مىگيرد و به عبارت ديگر امام معصوم و برى از خطا است و از اين رو مستوجب اعتراض نيست.بنا به اخبار و روايات موجود امام حسين(ع)پس از وفات برادرش تا زمانى كه معاويه زنده بود، در ظاهر مخالفتى با معاويه نكرد زيرا بر حسب ظاهر و بنا بر مصلحت با معاويه بيعت كرده بود و اين بيعت اگر چه به معنى شناختن او به عنوان خليفه مسلمين نبود اما به اين معنى بود كه امام در ظاهر مخالفتى با او ندارد و نمىخواهد بر ضد او قيام كند.امام اين بيعت ظاهرى و صورى را نمىخواست نقض كند و آن را به صلاح امت نمىدانست.ولى اين امر به معنى موافقت و رضايت آن حضرت با اعمال خلاف حق و خلاف اسلام معاويه نبود، اعمالى از قبيل استلحاق زياد بن ابيه ، كشتن حجر بن عدى كه مردى مسلمان و متقى بود، ناسزاگويى و جسارت او به مقام حضرت امير(ع)، بيعت گرفتن براى پسرش يزيد و صرف بىمحابا و بىحساب اموال مسلمين در راه مقاصد سياسى خود.
سلام . این وبلاگ پل ارتباطی بین من و شما عزیزان است . خوشحال می شوم بتوانم کمکی به شما دانش آموزان عزیز کنم . پاسخگوی سوالات عربی شما عزیزان هستم . فرقی نمی کند دانش آموز این حقیر باشید یا نباشید . لطفا فقط ساعت 10 تا 11 شب تماس بگیرید .